بنام خداوند بخشنده ی بخشایش گر
ما نشئه که می شدیم می گفتیم که ترک می کنم اما تا به خماری می افتادیم دوباره مصرف می کردم .
شبی در حال مستی عهد بستم چو هوش آمد به جا عهدم شکستم
اگر بار دیگر دیدی که مستم سر عهدی که بستم ؛ باز هستم
منم موقع نشئگی دست خود را می سوزاند م که دیگر مصرف نمی کنم ولی نمی شد .استاد می گوید : شنا به غیر از جسم جان خود ( کالبد دوم ، روح یا همان نفس ) را هم از بین برده بودیم .
درباره این سایت